جدول جو
جدول جو

معنی ابن سعید - جستجوی لغت در جدول جو

ابن سعید
(اِ نُ سَ)
ابوالحسن علی بن موسی مغربی. یکی ازعلمای لغت عرب. مولد 605 یا 610 ه. ق. بنزدیکی شهر غرناطه. پدر او در سفر حج وفات کرد و ابن سعید به اشبیلیه علم و ادب فراگرفت و سپس هشت سال به اسکندریه اقامت گزید و از آنجا به بغداد و حلب و دمشق و موصل و بصره و مکه و تونس سفر کرد و بخدمت مستنصر بار یافت. و سفری دیگر به سال 666 بمشرق آمد و تا ارمنستان برفت و بتونس بازگشت و بروایتی به سال 673 در دمشق و یا به سال 685 به تونس درگذشت. او راست: کتاب المغرب فی حلی المغرب. کتاب المشرق فی حلی المشرق. مقدمه ای بر کتاب جامع المرقصات و المطربات محمد بن معلی الازدی. المرقص و المطرب فی اخبار اهل المغرب. المقتطف من ازاهر الطرف. الطالع السعید فی تاریخ بنی سعید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن احمد بن یحیی بن حسن بن سعید حلی هذلی، مکنی به ابوزکریا و معروف به ابن سعید، از فقهای شیعه و در علم زبان و ادب استاد بود. به سال 601 هجری قمری در کوفه به دنیا آمد و در حله مسکن گزید و به سال 689 هجری قمری در همانجا درگذشت. از آثار اوست:
1- جامعالشرایع، در فقه شیعه. 2- آداب السفر. 3- نزهه الناظر فی الجمع بین الاشباه و النظائر. 4- المدخل فی اصول الفقه..
سامی گوید: ابن احمد حلی یکی از مشاهیر فقهای امامیه است و در تاریخ 679 هجری قمری درگذشته است. از آثار اوست: جامع الشرایع و مدخل در اصول فقه. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
شتر. (یادداشت مؤلف). جمل. اشتر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
سریانی الاصل، طریق. راه. (دزی ج 2 ص 630) (عیون الانباءج 1 ص 98). ج، میامر: یعرف بکتاب المیامر...و المیامر جمع میمر، و هو الطریق و یشبه ان یکون سمی هذا الکتاب بذلک اذ هو الطریق الی استعمال الادویه المرکبه. (از عیون الانباء ج 1 ص 98) ، تعلیم. تعلیم دینی. وعظ. موعظه. خطابه. (دزی ج 2 ص 630)
احمسیه، از اصحاب حضرت صادق بوده و روایتی هم از امام نقل کرده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 221)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
احمد بن عبیدالله بن سیف سجستانی، مکنی به ابوبکر. از علمای نحو و لغت. (ابن الندیم). و ظاهراً این ابن سیف همان ابن سیف فقیه شافعی سابق الذکر است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
از وراقین و کتابت مصحف نیز می کرده است در نیمۀ اول مائۀ چهارم هجری. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ دی ی)
ابوزکریا یحیی بن عدی بن حمید بن زکریای منطقی، نصرانی یعقوبی. نزیل بغداد. شاگرد ابوبشر متی بن یونس و ابونصر فارابی. وفات 363یا 364 ه. ق. او سرآمد منطقیین عصر خویش بود و کتب بسیار بخط خود نوشت، دو بار تفسیر طبری را نسخه کرده بملوک هدیه فرستاد. ابن قفطی نزدیک چهل کتاب اعم از تصنیف مستقل یا تفسیر و شروح کتب ارسطو و اسکندر و دیگران از او شمرده است. ابن عدی در هشتاد ویک سالگی درگذشت و در یکی از کنایس بغداد دفن شد. و ازجمله کتب اوست: ترجمه نوامیس افلاطون و طیماوس و اقریطن در نوامیس و مقولات عشر ارسطو با تفسیر اسکندر افرودیسی و طوبیقا و شروح اسکندر و شرح اربعالاواخر امونیوس و انالوطیقای اول و سوفسطیقا با شرح اسکندر و بؤطیقا (مبحث الشعر) با شرح اسکندر و شرح ثامسطیوس و شرح طبیعیات ارسطو و شرح آثار علویه و کتاب النفس با تفسیر امقیدورس. و مقداری از الهیات ارسطو (کتاب الحروف) و ترجمه شروح ثامسطیوس، کتاب السماء و العالم و اخلاق وآثار علویه و ماوراءالطبیعۀ ثاوفرسطس و کتاب الزراعۀ قسطوس. و ابن الندیم از کتب او تفسیر طوبیقای ارسطو و مقاله ای در بحوث اربعه و رساله ای در نقض حجج قائلین به تعلق افعال بخدای تعالی و اکتساب به عبد را نام برده است و گوید یحیی بن عدی بمن گفت که شبانه روز یکصد ورقه (رجوع به ورقۀ سلیمانی شود) کتابت میکند
ابواحمد عبدالله بن عدی (242-323 ه. ق.). محدث ایرانی از مردم جرجان. عراق و مصر و شام و حجاز را در طلب حدیث سیاحت کرده. و در استراباد درگذشته است. او راست: کتاب کامل در جرح و تعدیل
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
سکّری حسن بن حسین بن عبیدالله بن عبدالرحمن بن العلاء عتکی السکّری. رجوع به حسن... و رجوع به سکّری شود
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ)
ابن سعید، ملقب به ابتر کثیرالنواء. رئیس فرقۀ مغیریه یکی از فرق پنجگانه زیدیه. (بیان الادیان ص 34). رئیس فرقه ای از مشبهه موسوم به مغیریه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در زمان امارت خالد بن عبدالله القسری در بیرون کوفه خروج کرد. وی از کسانی بود که به تجسم قائل بود و می گفت ’خدا به صورت مردی است که بر سر تاجی دارد و اعضای او به عدد حروف هجاست’. وی به الوهیت علی (ع) قائل بود و ابوبکر و عمر و سایر صحابه را بجز یاران علی، تکفیر می کرد. خالد قسری بر او دست یافت و به سال 119 هجری قمری اوو یارانش را بسوزانید. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1061). ورجوع به همین مأخذ و عیون الاخبار چ مصر ج 1 ص 165 و ج 2 ص 147، 148 و 149 و مغیریه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ)
ملقب بصدرالدین. یکی از امرای سلطان علاءالدین محمد بن تکش خوارزمشاه. آنگاه که سلطان اسیر ترکان ختا شد ابن مسعود با وی بود و برای خلاص سلطان تدبیری اندیشیده خود را سلطان و سلطان را خادم خویش گفت و به آوردن زری که بپاسبانان نوید داده بود سلطان را به نام خادم به خوارزم فرستاد و سلطان بدین چاره از بند مستخلص شد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ دِ قَ / قُ رَبْ / رُبْ بُ)
ابوالحسن احمد بن عبدالله بن الحسین بن سعید بن مسعود القطربلی. از علماء کتّاب و افاضل آنان. کتاب التاریخ و کتاب فقرالبلغاء و کتاب المنطق از تألیفات اوست
لغت نامه دهخدا
ابن سعید. یکی از اخترشناسان و از اعراب اندلس یهودی المذهب و سرحلقۀ هیأت منجمینی میباشد که بنام آلفونس عاشر پادشاه قسطیله و لیون ’ازیاج آلفونسیه’ را بوجود آورده اند. و او در مائۀ هفتم هجری میزیسته است
لغت نامه دهخدا
ابن سعید. ذکر او در الموشح مرزبانی چ قاهره 1343 هجری قمری ص 240 آمده است
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
ابن سعید. وی از جانب یزید بن معاویه به سیستان رفت در آخر سنۀ 62 هجری قمری و چند روزی ببود. (تاریخ سیستان ص 103)
لغت نامه دهخدا
ابن سعید بن العاص بن امیه بن عبد شمس. وی صحابی است و از قدماء مسلمین میباشد. آنگاهی او اسلام آورد که پیغمبر در نهان دعوت دین می نمود و از قرار سومین یا چهارمین نفری بود که بعد از بعثت مسلمان شد و از ملازمین رسول بود و با او در نواحی مکه نماز می گزارد. چون این خبر به احیحه (که از دشمنان اسلام بود) رسید، او را خواست و ازاین عمل منع کرد. خالد در رأی خود ایستادگی کرد. ابواحیحه عصبانی شد و عصای خود را آنقدر بر سر خالد کوبید تا عصا شکست و سپس او را به زندان انداخت و سه روز آب و طعام را از او قطع کرد ولی او صبر نمود. سپس به حبشه رفت و در آنجا در حدود ده سال اقامت کرد وبعد در سنۀ 7 هجری قمری بازگشت و در معیت پیغمبر در فتح مکه و واقعۀ تبوک حضور داشت. نامۀ پیغمبر برای اهل طائف را او کتابت کرد و بوفد ثقیف داد و به آنجا برای صلح رفت. پیغمبر او را عامل یمن نمود و تا زمان ابوبکر عاملی یمن می کرد، تا ابوبکر جانشین برای او معین کرد و او را نزد خود خواند. وی در فتح اجنادین حضور داشت و در واقعۀ مرج الصفر نزدیک دمشق شربت شهادت نوشید. عمرو بن معدیکرب او را در قصیده ای مدح کرده است. عسقلانی علت اسلام آوردن او را چنین می آورد:
گویند علت اسلام آوردن او آن بود که وی در خواب دید بر کنار آتش ایستاده است و پدرش می خواهد او را در آتش اندازد. دراین وقت رسول خدا بند کمر او را گرفت. صبح نزد ابوبکر آمد و گفت: قصد دارم از محمد پیروی کنم و او رسول خداوند است. پس نزد پیغمبر آمد و اسلام آورد. چون پدرش از اسلام آوردن او آگاه شد او را عقاب کرد و منع قوت از او نمود و برادرانش را از مصاحبت با او بازداشت. بناچار او دوری جست و به حبشه رفت و از مهاجرین به سرزمین حبشه شد و در آنجا دخترش - ام خالد - بدنیا آمد... روایت است که رسول خدا او را با دسته ای از قریش به نزد پادشاه حبشه فرستاد، زنش در آنجا دختری آورد و در آنجا بزرگ شده و به سخن آمد. ابن ابی داود درمصاحف از ام خالد دختر خالد نقل می کند که گفت: پدر من نخستین کس است که جملۀ ’بسم الله الرحمن الرحیم’ را نوشت. (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 91) (از اعلام زرکلی ج 1 ص 284)
لغت نامه دهخدا
ابن سعید المدنی. وی از ابوحازم روایت می کند. عقیلی می گوید: حدیث وی قابل اتباع نیست و سپس سلسلۀ حدیث ازرق بن علی را به او میرساند بر این تقدیر که حسان بن ابراهیم از خالد بن سعید از ابی حازم ازسهل حدیث کرد که ’هر چیزی را کوهانی است و کوهان قرآن سورۀ بقره است’. (از لسان المیزان ج 2 ص 376)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام یکی از پسران ’امیر حسن بن امیرمسلا’ است. وی در اختلاف دفعۀ ثانی بین امیرتیمور گورکان و امیرحسین با یکی از برادرانش بنام نوروزسلطان بقتل رسید و دو برادر دیگرش به اسامی جهان ملک و خلیل به هندوستان گریخته در غربت متوجه عالم آخرت شدند. (از حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ص 418)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دَ)
ابوالحسن علی بن اسماعیل. لغوی ادیب و خطیب اندلسی. در شهر مرسیه متولد شد و مانند پدر ضریر بود و لغت را از پدر خود و سایر اساتید ازجمله ابوعمر طلمنکی فراگرفت و در دربار مجاهدبن عبدالله عامری و پسرش موفق منزلتی داشت. مهمترین کتب او کتاب المخصص است در لغت و آن در هفده مجلد به طبع رسیده است. دیگر کتاب المحکم والمحیط الاعظم و شرح مشکل المتنبی و کتاب الانیق فی شرح الحماسه در شش مجلد. وفات 458 ه. ق. (ابن خلکان) (بغیهالوعاه)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 36 هزارگزی شمال خاور کامیاران و طرفین رود خانه گاورود واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 350 تن سکنه، آب آنجا از رود خانه گاورود و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و مختصری توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری است. این آبادی دو محل بنام بان سعیدبالا و بان سعید پایین دارد و سکنۀ بان سعیدبالا 270 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُ رَ)
ابویحیی عبیدالله. مغنی معروف. مولد او به زمان عمر بن الخطاب در مکه بوده و نواختن عود از دیوارگران ایرانی که بساختن کعبه آمده بودند فراگرفت و بنا بروایتی او نخستین کس است در عرب که این هنرآموخته است. ابن سریج نواهائی برای غزلهای عمر بن ابی ربیعه و نیز در مراثی الحانی بساخت و بزمان خود شهرتی عظیم یافت لکن بزودی الحان و نواهای ساختۀ او فراموش شد چنانکه جحظۀ مغنی معروف به زمان خویش چیزی از آن نمیدانست. وفات ابن سریج در خلافت هشام بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُ)
کنیت چند تن از امرای وهابی، و این سلسله از 1147 ه. ق. تا امروز بجزیرهالعرب فرمانروائی دارند: 1- محمد بن سعود، او نخستین کس از این خاندان است که مذهب وهابی گرفت و بنصرت محمد بن عبدالوهاب مؤسس و بانی این مذهب برخاست. وفات 1179 ه. ق. 2- عبدالعزیز بن محمد بن سعود، او احسا و قطیف را تصرف کرد و بر سواحل خلیج فارس دست یافت و به سال 1216 ه. ق. کربلای معلی را غارت کردو گروهی از مردم آنجا را بکشت و مکه و طائف را تسخیر کرد و عمان را مطیع ساخت و عاقبت در سال 1218 ه. ق. به دست مردی شیعی بمسجد درعیه کشته شد. 3- سعود بن عبدالعزیز، بزمان او وهابیان به بغداد و بار دیگربعمان و مکه و مدینه و حوران حمله بردند و نام سلطان از خطبه بیفکندند و محمدعلی پاشا از جانب سلطان محمودخان عثمانی بدفع آنان مأمور گشت و او طوسون پاشا فرزند خویش را بجدال آنان فرستاد و در چندین میدان وهابیان مغلوب و شهرهای متصرفی خویش را یکی پس از دیگری از دست بدادند تا به هشتم جمادی الاولای 1229 ه. ق. سعود در 61 سالگی بدرعیه درگذشت. 4- عبدالله بن سعود، به زمان او طوسون پاشا و بعد از او ابراهیم پاشا جنگ با وهابیان را تعقیب کرد و درعیه را متصرف شد، و عبدالله بن سعود را با کسان و بقیۀ اولاد محمد بن عبدالوهاب دستگیر کردند و به اسلامبول فرستادند و در قسطنطنیه به سال 1233 ه. ق. همگی را بیاویختند. 5- مشاری بن سعود، برادر عبدالله سابق الذکر، او بار دیگر در درعیه تسلطگونه ای داشت لکن مأمور محمدعلی پاشا او را گرفتار و در 1235 ه. ق. به مصر روانه کرد و وی در راه بمرد. 6- ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود، پس از مرگ مشاری بن سعود در شهر ریاض قدرتی به دست کرد مصریان وی را از آن شهر براندند، او بار دیگر بر این شهر دست یافت و از آن وقت مقر حکومت وهابیان از درعیه بریاض منتقل گشت و تاکنون هم بدانجاست. ترکی بر احسا دست یافت و بحرین را نیز مطیع ساخت و در سال 1249 ه. ق. به دست مشاری بن عبدالرحمن کشته شد. 7- مشاری بن عبدالرحمن بن مشاری بن حسن بن مشاری بن سعود. 8- خالد بن سعود (1255- 1257 ه. ق.). 9- عبدالله بن ثنیان بن ابراهیم بن ثنیان (1257- 1259 ه. ق.). 10- فیصل بن ترکی، یک بار از 1249 تا 1255 ه. ق. و بار دیگر از 1259تا 1282. 11- عبدالله بن فیصل بن ترکی (1282- 1287 ه. ق. و بار دیگر 1300-1301 و نوبت سوم در حدود 1304). 12- سعود بن فیصل بن ترکی (1287- 1291). 13- محمد بن سعود. 14- عبدالرحمن بن فیصل. 15- محمد بن فیصل، از خاندان ابن سعود، تا حدود 1300 سلطۀ ضعیفی داشته و در معنی مطیع خاندان بنی رشید امرای شمری بوده است. 16- عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل، با دستیاری شیخ مبارک امیر کویت، ریاض را مسخر کرد (1319 ه. ق.) و بر خاندان ابن رشید مسلط گشت و امروز جز بعض سواحل عربستان تمام جزیره العرب در تحت فرمانروائی اوست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
عمر بن سعد بن ابی وقاص زهری. در سال 61 ه. ق. بسرکردگی چهارهزار تن از دست عبیدالله بن زیاد بحرب حضرت حسین بن علی علیه السلام به کربلا شد و پس از شهادت آن حضرت امر تاختن اسب بر اجساد شهدا دادو به سال 66 آنگاه که مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی بخون خواهی اهل بیت برخاست عمر سعد را دستگیر کرده بکشت.
- مثل ابن سعد، در تداول عامه به صورت تشبیهی مبتذل، جلوسی سخت بتکبر و مهیب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
احمد بن ابان بن سید. لغوی مشهور. معروف به صاحب شرطه، شاگرد ابوعلی قالی. موطن قرطبه. و او راست کتابی در لغت موسوم به العالم، در صد مجلد بترتیب اجناس و آنرا از فلک آغاز و بذره ختم کرده است. وفات او هم بشهر قرطبه به سال 382 ه. ق. و ابن سید در نام احمد مزبور منکّراً آید
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُ وَ)
عزالدین ابواسحاق ابراهیم بن محمد. ولادت 600 ه. ق. طبیب مشهور. در دمشق متولد شد و از کودکی با ابن ابی اصیبعه مودت داشت. الباهر فی الجواهر و التذکره الهادیه و الذخیره الکافیه در طب و ادویه تألیف اوست. وفات او به سال 690 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
اسحاق بن یحیی بن سریح نصرانی، مکنی به ابوالحسین. او ظاهراًتا 377 ه. ق. حیات داشته است. (ابن الندیم). مولد او به سال 300 بوده. ابن سریح در امور دواوین و صناعت خراج و مناظرۀ عمال (استنطاق) معرفتی بسزا داشته ودر علم نحو نیز بصیر بوده. از کتابهای اوست: کتاب الخراج الکبیر. کتاب الخراج الصغیر. کتاب المؤامرات بالحضره. کتاب تحویل سنی الموالید. کتاب جمل التاریخ
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابوالحسن علی بن محمد. طبیب وشاعری از مردم مداین. وفات او به سال 606 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شَ)
ابوعامر احمد بن عبدالملک. خطیب و شاعر بیعدیل اندلسی. وزیر ناصر بن عبدالرحمن. در ادارۀ امور ملک و سیاست کافی. و بزمان احمد امن و آبادی بسیار در این خطه پدید آمد و مال خطیر گرد کرد و بخلیفه بخشید. او در طب نیز مهارت داشت. وفات وی بقرطبه در سنۀ 425 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
راه گذری. (مهذب الاسماء) (دهار). رهگذری. (خلاص نطنزی). ابن السبیل. راهگذار. رهگذر. راه رو. مسافر:
شنیدم که یک هفته ابن السبیل
نیامدبمهمانسرای خلیل.
سعدی.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابومحمد عبدالحق بن ابراهیم اشبیلی. مولد او مرسیه به سال 614 ه. ق. و وفات به مکه در سنۀ 668. ابن سبعین حکیم و صاحب طریقتی خاص در تصوف بوده است آنگاه که در سبته میزیست فردریک دویم از علمای آنجا سوءالاتی کرد و ابن سبعین جواب آن سوءالها بنوشت، و شهرت او نزد مسیحیان بیشتر از طریق اجوبۀ مذکوره است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
تاج الدین ابوطالب علی بن انجب بن عثمان بغدادی. مورخ و ادیب مشهور. او کتابدار مستنصر عباسی بود و ادب از ابن نجار فراگرفت و کتابهای بسیار در تاریخ کرد، از آنجمله است: اخبارالخلفاء و آن در مصر به طبع رسیده. اخبارالمصنفین. اخبارالحلاج. اخبار قضاه بغداد. اخبارالوزراء. اخبار الربط و المدارس. طبقات الفقهاء. المقابرالمشهوره. و از همه بزرگتر تاریخ او مشهور به تاریخ ابن ساعی است در سی مجلد. وفات او674 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِنُ رَ)
چند تن از امرای وهابیان جبل شمر که از سال 1250 ه. ق. فرمانروائی داشته اند باین کنیت مشهورند. نخستین آنها عبدالله بن رشید است و نام افراد این خاندان که امارت یافته اند بدین قرار است: عبدالله بن رشید (1250- 1263). طلال بن عبدالله (1263-1283). متعب بن عبدالله (1283 -1285). بندر بن طلال بن عبدالله (1285). محمد بن عبدالله (1285-1315). عبدالعزیز بن متعب (1315 -1324). متعب بن عبدالعزیز (1324). سلطان بن حمود (1326). مسعود بن حمود (تنها چند ماه). سعود (از 1326)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دُ رَ)
ابوبکر محمد بن حسن بن عتاهیه ازدی لغوی (223-321 ه. ق.). تولد او ببصره بود و در همان شهر تحصیل علوم کرد ودر سال 257 در ف تنه صاحب الزنج از بصره بعمان و از عمان بفارس رفت و به دربار آل میکال پیوست و در آنجا ریاست دیوان بدو مفوض گشت و پس از عزل و انتقال میکالیان بخراسان (308) به بغداد رفت و خلیفه او را 50 دینار مشاهره مقرّر داشت. از آثار او کتاب الجمهره است در لغت عرب که آل میکال نوشته و مقصورۀ او قصیده ای است طولانی نزد ادبا معروف و بر آن شرحها نوشته اند. و کتابهای دیگری نیز در لغت تصنیف کرده است. و کتاب وشاح و غریب الحدیث و لغات القرآن از اوست. ابن درید با آنکه در شرب خمر افراط میکرد عمری طویل یافت و در 90 سالگی در بغداد مبتلا بفالج شده و هشت سال پس از آن درگذشت. او استاد مبرد است. (الفهرست) (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جُ نَ)
نام یکی از زهّاد. و از کتب اوست: کتاب المحبه. کتاب الخوف. کتاب الورع. کتاب الرهبان. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
ابن سعید. گویند: عبدان از او نام برده ولی این خطاست چه این نام بواسطۀ تصحیف و افتادگی پیش آمده است، زیرا در سلسلۀ رواتی که عبدان آورده خالد بن سعد است نه خالد بن سعید. (از الاصابه قسم 4 ج 1 ص 154)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن سبیل
تصویر ابن سبیل
رهگذر، راهزاد، کنایه از بی پول در راه مانده هم گفته میشود
فرهنگ لغت هوشیار